کوچیک تر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست
ولی مگه خدا هم گریه می کنه؟!چرا باید دل خدا بگیره!!!!
دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم
اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم
تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم!
آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد
حس میکردم که آدما دل خدا رو شکستند
و یا از یاد خدا غافل شدند همه می گفتند باران رحمت خداست
ولی حس کودکانه من می گفت:
خدا دلش از دست آدما گرفتهنوشته: زهرا جوادی
خداونـــدا تو مـــــــــــی دانی که من دلواپس فردای خود هســــــتممــــــــــــبادا گــم کنــــم راه قشـــــــنگ ارزوها را
مـــــــــــــــبادا گم کنــــم اهــــــــداف زیـــــــــبا را
دلم بیـــــن امـــــــــید و ناامیـــدی میزنــــــــد پرســـــــــه،
مـــــــــــــرا تـــــــــــــنها تو نــــــــــــگذاری،خداونــــــــــدا..
خداونـــــــــــــــــــــــــــــــــدا…
ﺑﯿﺶ ﺍﺯﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ
ﻫﺪﯾﻪﺍی ﮐﻪ ﻫﺮ شب
ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺍﻣﯿﺪ
ﺑـﻪ ما میدﻫﯽ
از ﺗﻮ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭیم
ﻫﺪﯾﻪﺍﯼ ﮐﻪ ناﻣﺶ
آرامش اسـتشبتون بخیر
پی نوشت: امشب با وجود این همه دنگ و فنگ بدش باز هم دوباره رحمت و مهربونی و لطف خدارو دیدم ک باز دوباره منو نجات داد ولی خب باز هم حالم بده و هم خوشحال
و ممنون از اونایی که امشب کنارم بودن
شبتون شیک و پر از آرامش