معرفی کتاب بیشعوری
خاویر کرمنت نویسنده و پژوهشگر است و به سبب نگارش سهگانه کتاب بیشعوری به شهرت رسید. «بیشعوری بس است دیگر! کتابی برای همهکس و هیچکس» (عنوان انگلیسی: Asshole no more : a self-help guide for recovering assholes-- and their victims) نخستین کتاب از این سهگانه است که در ایران با استقبال بسیاری رو بهرو شده است.
درباره کتاب بیشعوری
برای آنکه اسم کتاب بیشعوری به گوشتان خورده باشد، لازم نیست که حتما خورهی کتاب باشید! این کتاب آنقدر پرفروش و نامآشنا است که حتی اگر در حال رد شدن از خیابانی چشمتان به ویترین یک کتابفروشی افتاده باشد، حتما کتاب بیشعوری را با آن طراحی جلد بامزهاش (نقاشی مشهور جیغ اثری از نقاش نروژی ادوارد مونک) دیدهاید! خاویر کرمنت نویسندهی این کتاب ترجیح داده است تا این کتاب را یک راهنمای کامل و شخصی برای مواجهه با بیشعوری و درمان آن بداند! از طرفی دیگر خاویر کرمنت با لحنی اغراقآمیز این بیماری (بیشعوری) را خطرناکترین بیماری دانسته که جامعهی بشریت تاکنون با آن درگیر شده است!
کتاب بیشعوری یک کتاب غیرجدی، غیرروانشناسی و جالب است که با نگاهی جذاب و طنازانه سعی کرده به افرادی بپردازد که در اغلب موارد سر و وضعی شسته رفته، جایگاه اجتماعی مقبول و تحصیلات خیرهکنندهای دارند، اما با اعتماد به نفس کامل به حریم و حقوق دیگران تجاوز میکنند و آگاهانه آنها را آزار میدهند.
خاویر کرمنت نویسندهی این کتاب است. او کتاب بیشعوری (Asshole no more) را در یکم سپتامبر ۱۹۹۰ (بیش از سی و دو سال پیش) منتشر کرد. ماجرای نوشتن این کتاب از شب تولد خاویر کرمنت شروع شد، درست وقتی که هیچ کس به جز خود او، همسر و فرزندانش حاضر به شرکت در جشن تولد او نبود! کرمنت در چهل سالگی متوجه شد که یک فرد متوقع، حق به جانب و طلبکار است که باعث شده تمام دوستان و آشنایانش یا با او قطع رابطه کنند یا از دیدن او اجتناب کرده و یا مثل اعضای خانوادهاش (شامل همسر و دو پسرش) او را به سختی در اطراف خود تحمل کنند!
خاویر کرمنت وقتی فهمید که خودش یک بیشعور در لباس و موقعیت آدمهای درست و حسابی است و باید فکری به حال این شرایط کند که زندگی ضربه و سیلی بعدی را برای او آماده کرده بود! اینجا بود که پسرش به جای اینکه در مسیر تحصیلی و شغلی که خاویر برای او تعیین کرده بود، برود راه نافرمانی را در پیش گرفت و راهی مدرسهای نظامی شد و بعد هم در نیروی دریایی مشغول به کار شد! ظاهرا این ضربه کاملا به جا، به موقع و درست زده شد بود، چرا که یکی از مشهورترین و پرفروشترین کتابهای دنیا بعد از آن خلق شد! به این شکل کتاب بیشعوری به عنوان یک راهنمای خوشخوان برای تغییر آدم عوضیهای به ظاهر موقر و همچنین قربانیهای آنها نوشته و منتشر شد!
خاویر کرمنت درمورد کتابش این طور توضیح داده است که این کتاب را هم برای بیشعورها نوشته تا بدانند چه قدر زندگی کردن با آنها طاقتفرسا است و در نهایت هم تنهایی آنها را در خود خواهد بلعید. همچنین برای عذرخواهی از تمام کسانی که او با توقع بیجا و حق به جانبیاش موجب رنجششان شده، نوشته است. بنابراین زبان زهرآگین، طنز نیشدار و لحن درمانکنندهی آن هم برای شفا دادن آدمهای بیشعور (بخوانید قلدر، زباندراز و نفرتانگیز) مناسب است و هم برای اینکه قربانیهای آنها را به سمت تغییر وضعیت موجود مشتاق کند، کفایت میکند!
کتاب بیشعوری در ایران بارها به دست مترجمهای مختلف ترجمه شده است. این کتاب نسبتا طولانی است، اما خواندن آن ابدا حوصله را سر نمیبرد! برای این که خواندن این کتاب هشتصد صفحهای برای مخاطب راحتتر شود در ایران در چند جلد منتشر شده است.
محمود فرجامی در سال ۱۳۹۸ این کتاب را برای اولین بار به فارسی ترجمه کرد و رایگان در اختیار مخاطبان فارسیزبان قرار داد. او گفته بود که اگر از این کتاب خوششان آمد به اندازهی پول یک پیتزا را میتوانند برای او واریز کنند. مدتی بعد این کتاب مجوز انتشار در ایران را دریافت کرد و کمی بعد این کتاب با ترجمههای مختلفی منتشر شد.
خواندن کتاب بیشعوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
در هر جامعهای افرادی هستند که بنا به هر علتی با حق و حقوق خود آشنا نیستند یا عادت دارند هر نوع رفتاری را تحمل یا با آن سازش کنند. کتاب بیشعوری برای سوق دادن این افراد برای شناختن افراد زورگو، پرتوقع و اعصابخردکن مناسب است. این کتاب قربانیان بیماران بیشعوری را به رسمیت میشناسد و به آنها کمک میکند تا از شر این افراد خلاص شوند یا به آنها اجازهی رفتارهای آزارگرانه را ندهند! نظرات مثبت مخاطبان این کتاب نشان میدهد که کتاب بیشعوری برای بسیاری از آنها شروع یک مسیر طولانی برای خلق زندگی سالم بوده است!
به علاوه دستهی دیگری هم مخاطب هدف این کتاب هستند. آنها خود مبتلایان بیماری خطرناک بیشعوری هستند که با رفتارهای زننده، صحبتهای آزارنده و توقعات بیپایانشان افراد دیگر را عذاب میدهند! کرمنت علاوه بر این که عدهی زیادی از بیشعورها را آگاه و مطلع از رفتار خودشان میداند، اما این احتمال را هم میدهد که شاید عدهای متوجه نباشند و ناآگاهانه دست به آزار دیگران بزنند! پس این کتاب میتواند یک شروع خوب برای بیشعوران ناآگاه (مثل خود نویسنده!) باشد!
دستهی سومی که از کتاب بیشعوری خوششان خواهد آمد، دوستداران طنز و فکاهی هستند! خواندن این کتاب میتواند این دسته از مخاطبان را حسابی به خنده بیندازد!
چرا باید کتاب بیشعوری را بخوانیم؟
نویسنده در کتاب بیشعوری به بررسی مجموعه رفتارهایی پرداخته که نشان میدهد یک فرد که در ظاهر موجه، آراسته و فرهیخته به نظر میرسد، مبتلا به بیماری خطرناک بیشعوری باشد! درست به خاطر همین ظاهر غلطانداز این بیماران خطرناک است که معمولا قربانیانشان خود را سرزنش کرده و مقصر اتفاقی که افتاده میدانند!
متن کتاب آنقدر خندهدار و البته حرصدرآر از کار درآمده که همین موضوع باعث شده تا بعد از گذشت حدودا سی سال از انتشار این کتاب در آمریکا، از نظر برخی خوانندگان همچنان تر و تازه و دست اول باشد! مخاطب در این کتاب با خواندن روایات طنازانه و البته تلخ از رفتارهای بیشعورانه پی به بطن مشکل میبرد و متوجه میشود نباید فرد بیشعور را بیپاسخ بگذارد یا تحمل کند! از طرفی دیگر افرادی که مطلقا خود را بیشعور نمیدانند هم با خواندن این روایتها متوجه میشوند که خودشان هم عاری از خطا و اشتباه نیستند!
خاویر کرمنت با ارائهی تصاویری دقیق، خندهدار و زهردار به مخاطب این نکته را یادآوری میکند که باید دست از بیشعوری بکشد، فردی متوقع و حق به جانب نباشد و به حقوق بقیهی افراد به اندازهی احترامی که برای خودش قائل است، احترام بگذارد!
درباره خاویر کرمنت
خاویر کرمنت در دوران جوانی در مقام پزشکی مطرح فعالیت میکرد. او به عقیده خودش زندگی حرفهای و خانوادگی موفقی داشت و همه اطرافیانش به او احترام میگذاشتند. اما ناگهان زندگی با تمام هیبت و قدرتش در برابر او میایستد و میگوید: «تو بیشعوری! حالا وقت آن رسیده تا نتیجهی رفتارهایت را ببینی!».
همسر، فرزندان و دوستانش، خاویر را ترک میکنند و او ناگهان متوجه میشود که آن چیزی که آن را احترام و اعتمادبهنفس تلقی میکرده، چیزی نیست جز ترس و وحشتی که دیگران از او دارند. هیچکس جرات مخالفت با او را نداشته، چون همه از واکنشهای غیرمنطقی و عجیبوغریب او میترسیدند.
خاویر کرمنت تصمیم میگیرد این مساله را بهطور جدی و اصولی برطرف کند. کرمنت ثابت کرد که بیشعوری بیماری است و ادعا کرد مانند هر داروی مخدر، اعتیادآور هم هست. نتیجهی تفکرات و تحقیقات کرمنت، در کتابی با عنوان بیشعوری تالیف و در سال ۱۹۹۰ در آمریکا منتشر شد. کرمنت با نوشتن این کتاب، اعترافنامهای نوشته که در آن تکاندهندهترین اتفاقات و رفتارها را با شهامت تعریف کرده است. پس از تمام این فراز و نشیبها، کرمنت توانست بار دیگر اعتماد خانواده و دوستانش را جلب و زندگی جدیدی شروع کند. او اکنون بهعنوان روانپزشک بیشعورها، به مردم کمک میکند تا بتوانند زندگی بهتر و سالمتری داشته باشند.
بخشی از کتاب بیشعوری
به طور معمول هر کاری که یکجوراهایی به قانون مرتبط میشود، بهویژه اگر با نظارت و اجبار هم همراه باشد، بیشعورسازی را در خودش احساس میکند، اما بیشترین میزان خطر ابتلا در شغل ممیزی مالیات دیده میشود، بهنحویکه شاغلان این حرفه بعد از چند ماه به این باور میرسند که پسوند اسمشان چیزی نیست جز: «بیشعور».
نتایج تحقیقات در این زمینه بیانگر این است که در میان کسانی که مدرک دکترای روانپزشکی دارند هم تعداد زیادی بیشعور وجود دارد. یکی از تحقیقات خوبی که در این زمینه به ما کمک میکند که به بررسی بیشعورها بپردازیم، تحقیق دکتر اچ. ام. رُیید است. دکتر رُیید ثابت میکند که بیشعورها همیشه چشم طمع به مقام و قدرت دارند. او در تحقیقات خودش هیچ سیاستمدار، موعظهگر یا پزشکی را پیدا نکرده که به خاطر سیاست، وعظ یا طبابت بیشعور شده باشد، بلکه آنها به خاطر بیشعوریِ خودشان به سمت شغلهایی رفتند که بتوانند با احاطه و سلطهی کافی به روی مردم، و البته با وجود حقارت، بر آنها حکم برانند.
مثل بسیاری از بیماریها، بیشعوری هم ممکن است ارثی باشد. خیلی از بیشعورها، بیماریشان از پدر یا مادرشان بهشان رسیده. البته بعضی از فرزندان افراد بیشعور آنقدر از رفتار بیشعورانهی والدینشان متنفر میشوند که از هر خصوصیت بیشعورانهیی پرهیز میکنند، اما متاسفانه بیشترشان به این ویروس بیشعوری آلوده شده و مثل والدینشان یک بیشعورِ لعنتی و کوفتی میشوند.
یکی از آسانترین راههای شناسایی بیشعورها، تحقیق روی خصوصیات جاهطلبانهی کوفتیشان است. بیشتر بیشعورها از روی رفتار تهاجمی و اخلاق رییسمآبانهشان تابلو میشوند. اگر با گردنکلفتی و ترساندن دیگران نتوانند کارشان را به سرانجام برسانند، دست به دامن دوز و کلک میشوند یا قانون را طوری دور میزنند که نتیجهاش به نفعشان رقم بخورد. در مواقع ضروری، اهل داد و فریاد یا مظلومنمایی هم هستند. نیکیتا خروشچف۴ وقتی با لنگه کفش روی میز سازمان ملل کوبید و اعلام کرد که غربِ[ وحشی و سرمایهداری ]را به خاک میسپرد، یکی از نمونههای عینی بیشعوری در مقیاس جهانی بود.
وقتی که بیشعوریِ بیشعورها بهشان یادآوری شود و بهشان بابت رفتارشان تذکر داده شود، بلافاصله در قامت یک طلبکار، شروع به انکار میکنند؛ یعنی شروع میکنند به انتقاد از کسی که گفته بالای چشمشان ابرو است و بهاش میگویند که آدم وقیح و نمکنشناسی است. اگر هم نتوانند هیچکدام از این کارها را انجام بدهند، به سیمِ آخر میزنند و میگویند که همه علیهی آنها توطئه کردهاند و آنها بیگناهاند. (لعنتیها همیشه توهمِ توطئه را توی آستینشان دارند. )
مسالهی انکار بیشعوری هم مثل انواع اعتیادها یک مسالهی مهمی است. بیشعورها نمیپذیرند که باید مسوولیتپذیر باشند یا دستکم زیر حرفشان نزنند و اشتباهاتشان را قبول کنند. بدتر از همه اینکه حتا حاضر نیستند قبول کنند که بههرحال به عنوان یک انسان وظایفی دارند که باید به آنها عمل کنند و به آنها پایبند باشند.
بدیهی است که همچین آدمهایی با یک روش معمولی درست نمیشوند. بیشعورها برای خودشان قواعد نانوشتهیی دارند که بر طبق همان هم رفتار میکنند. برخی از مهمترینهایشان عبارتاند از:
- برای دیگران مشکل به وجود میآورند.
- نیازی به ریشهیابی مشکلات ندارند؛ چون همیشه یکی را پیدا میکنند که تقصیرها را بیاندازند گردنش.
- کوتاه نمیآیند. همهی خطاها را پشت نقابی از وقاحت و رذالت مخفی میکنند؛ چراکه هر چه جرمت بزرگتر باشد باید پرروییت هم بیشتر باشد.
- همهی قوانین در نظر آنها برای این به وجود آمدند که نقض شوند، اما این حق فقط انحصارا برای آنهاست. اگر کس دیگری این کار را انجام بدهد وای به حال و روزش.
- اگر از قانونی خسته شوند مطابق نیازشان یکی دیگر میسازند، اما به محض آنکه به خواستهشان رسیدند همان را هم خیلی راحت زیر پا میگذارند.
- تردیدی به خودشان راه نمیدهند که هر چه که اراده کنند بلافاصله باید آماده شود.
😂😂😂🗿